2016/02/20

از اوین می‌شود کوه‌های تهران را دید؟



آریل دورفمن نویسنده شیلیایی یکی از کسانی است که بهمن دارالشفایی با او گفتگو کرده است.
بهمن معرفی دورفمن را این طور شروع می‌کند «او نویسنده‌ای است که زندگی‌اش با تبعید و مهاجرت گره خورده است.»
او در ادامه تعریف می‌کند که چطور کودکی خود آریل دورفمن به خاطر عقاید سیاسی پدرش و بعد خودش در تبعید به کشورهای مختلف گذشت.
آریل دورفمن در پایان این گفتگو می‌گوید: «وقتی رودریکو پسر اول من کوچک بود مثل بچه‌های ایران وقتی می‌خواست نقاشی بکشد اولین چیزی که می‌کشید کوه‌ها بودند. وقتی به اروپا تبعید شدم من و همسرم آنجلیکا دیدیم که آروم آروم کوه‌ها از نقاشی‌های رودیگو محو می‌شوند و این کاملا نمادین بود. معنی‌اش این است که اگر این چیزهایی که جز زندگی هر روزه ما بوده داره از ذهن رودریگو حذف می‌شه شاید داره از ذهن ما هم حذف می‌شه.»
«البته ما می‌گفتیم نه اون بچه است و وقتی برگردیم همه اینها برمی‌گرده سرجاش. ولی اون داشت اتفاقی را که بالاخره برای خود ما هم افتاد پیش‌بینی می‌کرد.»
«من می‌خواستم به شیلی برگردم و کوه‌ها را ببینم چون اولین چیزی که دلم براش تنگ می‌شد کوه‌ها بودند. »

آریل دورفمن می‌گوید: «تا جایی که می‌دونم در تهران کوه‌ها در شمال شهر هستند یعنی شما همیشه جهت را می‌دونید. می‌دونید جنوب کدوم وره، غرب کدوم وره، شرق کدوم وره. اگر تو خیابون گم بشید کافیه سرتون را بالا کنید و ببینید کوه کدوم وره. همیشه می‌دونید یک چیزی پشت شما را داره. می‌دونید که ازتون محافظت می‌کنه. در شیلی کوه‌های خیلی خیلی بلند آند هستند. نصف آسمون را گرفتند و و من بدون کوه‌ها گیج می‌شدم. در خیابون‌های صاف پاریس و هلند من گیج می‌شدم. نمی‌دونستم کجا هستم. من واقعا دلم می‌خواست برگردم. از ته دل می‌خواستم برای همیشه اونجا زندگی کنم و اونجا بمیرم. اما سرنوشت من این نبود.»
بهمن هم دلش برای دماوند و کوه‌های تهران تنگ شده بود که برگشت. از اوین می‌شود کوه‌های تهران را دید؟

2016/02/17

Ten days without news: Bahman's family gravely concerned

The family of Bahman Daroshsafaei say they are gravely concerned about the wellbeing of their imprisoned son, who hasn't called home for ten days.

Bahman was detained on 3 February, and his family have struggled since to obtain credible information about their son.

In their last visit to Evin prison, where their son is believed to be held, an official who had previously spoken to them on the phone refused to do so again, and said, according to someone at the prison who relayed his message: "I have no information about your son. He's in the [interrogators'] hands."

This latest remark has aggravated concerns after a week of constant pursuit, in which Bahman's family appealed to Iranian officials, including the Minister for Justice, the Minister for Intelligence, and President Rouhani - all to no avail.

Iranian authorities are yet to comment on Bahman's case. It seems no one knows why he's been detained but those who've detained him. And those who might know anything about those who have detained him, it seems, are not willing - or allowed - to talk.

بازپرس به خانواده بهمن: خبری از پسرتان ندارم

خانواده بهمن دارالشفایی می‌گویند ده روز است مطلقا از او بی‌خبرند و نگران سلامتی‌اش هستند.


صبح چهارشنبه مادر بهمن به اوین رفته‌ اما شخصی که پیشتر بازپرس پرونده معرفی شده بود و تلفنی با خانواده بهمن صحبت کرده بود، حاضر نشده پای تلفن بیاید و گفته «خبری از پسرتان ندارم. چند روز دیگر سر بزنید.»
ادعای این شخص مبنی بر این‌که «خبری ندارد» چون بهمن «در اختیار است»، نگرانی خانواده را دوچندان کرده.

بهمن صبح چهارشنبه چهاردهم بهمن بازداشت شد و درست دو هفته است در سلول انفرادی است.

در این مدت تنها یک بار، پنج روز بعد از بازداشت، با خانواده تماس گرفته، آن‌هم خیلی کوتاه.
مادر و پدرش به همه نهادهای مسئول، از دفتر ریاست‌جمهوری گرفته تا وزارت اطلاعات و وزارت دادگستری و البته زندان اوین، سر زده‌اند، اما کسی پاسخ‌گو نبوده، تا جایی که حتی روشن نیست کدام نهاد او را گرفته و به چه اتهامی.
خانواده بهمن می‌گویند پیش از برخورد اخیر بازپرس امیدوار بوده‌اند از مسیرهای قانونی به نتیجه برسند، اما دیگر جایی نمانده که مراجعه کنند.

بهمن دو سال پیش که تازه به ایران برگشته بود هم چندین جلسه به خاطر دوران کاری‌اش در بی‌بی‌سی‌ فارسی بازجویی شده بود، اما بازداشت نشده بود.

2016/02/15

گزارش دیدبان حقوق بشر از دستگیری بهمن دارالشفایی و دوملیتی‌های دیگر

دیده‌بان حقوق بشر روز دوشنبه ۱۵ فوریه گزارش منتشر کرده و دستگیری امثال بهمن دارالشفایی را نشان‌گر خطری دانسته که «افراد دوملیتی در صورت تصمیم به زندگی در ایران با آن مواجه هستند.» 

متن کامل گزارش دیده‌بان حقوق بشر را بخوانید.

* تاریخ بازگشت بهمن به ایران در این گزارش سپتامبر ۲۰۱۴ ذکر شده که درست نیست. تاریخ درست ژانویه ۲۰۱۴ است. ما متن گزارش را عینا چاپ کرده‌ایم.


(بیروت) – سازمان دیدبان حقوق بشر امروز اعلام داشت دستگیری یک خبرنگار سابق بی‏‌بی‏‌سی توسط مقامات ایرانی در روز ۳ فوریه ۲۰۱۶ نشان دهنده خطری است که افراد دومیلیتی در صورت تصمیم به زندگی در ایران با آن مواجه هستند. خانواده بهمن دارالشفایی که به عنوان مترجم کار می‏‌کرده است ، تاکنون  قادر نبوده ‌اند از علت دستگیری اگاهی پیدا کنند. آنها نمی‌دادند که او توسط چه کسانی دستگیر شده و یا با چه اتهاماتی ممکن است روبرو باشد.

دارالشفایی که دارای تابعیت دوگانه بریتانیایی ایرانی می‌باشد به عنوان خبرنگار برای وبسایت و کانال تلویزیونی بی‌بی‌سی فارسی مشغول به کار بود و در سپتامبر ۲۰۱۴ پس از چندین سال زندگی در بریتانیا به ایران بازگشت. هنگامی که وی به فرودگاه وارد شد، مقامات کشور گذرنامه او را توقیف کردند. در طی دو ماه بعد مقامات وزارت اطلاعات مرتبا از دارالشفایی درباره فعالیت‏های وی به عنوان خبرنگار بازجویی می‏‌کردند اما در آن زمان هیچگونه اتهامی علیه وی اعلام نشد.

سارا لی ویتسون، رئیس بخش خاورمیانه سازمان دیدبان حقوق بشر گفت «نهادهای امنیتی غیر پاسخگو ایران به وعده‏‌های ‏رییس جمهور روحانی  در باره ایرانی فراگیر اعتنایی نمی‌کنند. این شیوه دستگیری ایرانیانی که صرفا در طی زمان اقامت خود در خارج از ایران، از حق خویش برای آزادی بیان و تجمع بهره‏‌مند شدند، این مفهوم را که ایران حقیقتا از شهروندان خود که می‏‌خواهند به وطن بازگردند استقبال می‏‌کند، شدیدا تضعیف می‏‌نماید.»

مأموران لباس شخصی از نهادهای امنیتی ناشناس، دارالشفایی را در صبح روز ۳ فوریه در خانه یکی از دوستانش دستگیر کردند. مأموران سپس دارالشفایی را به خانه والدینش بردند، به او حکم جلب نشان دادند و سپس تمام لوازم دیجیتال وی را توقیف نمودند. هنگامی که پدر و مادر وی از مأموران توضیح خواستند، و درخواست کردند خود را  معرفی نمایند، آنها از پاسخگویی امتناع ورزیدند.
دوستان دارالشفایی گزارش کردند که حساب کاربری تلگرام وی تا چند ساعت پس از دستگیری او فعال بود و حداقل در یک مورد، مقامات از حساب تلگرام او استفاده کردند تا با یکی از افراد درلیست تماس او گفتگو نمایند.

خانواده دارالشفایی در روز ۶ فوریه به زندان اوین در تهران مراجعه کردند و در آنجا تواستند با یکی از مقامات به طور تلفنی صحبت کنند و او تأئید کرد که پسر آنها در آنجا زندانی است. مقام مزبور به آنها گفت که وی  تا یک هفته دیگر نمی‌تواند با خانواده‏‌اش تماس بگیرد. دو روز بعد، دارالشفایی با خانواده‏‌اش تماس گرفت و به آنها گفت که او را در «سلولی» محبوس کرده و از او بازجویی می‏‌کنند اما درباره اتهامات خود و یا در مورد هویت و وابستگی بازجو (های) خود جزئیات بیشتری ارائه نداد.

سازمان دیدبان حقوق بشر اظهار داشت به نظر می‏‌رسد ایرانیانی که دارای تابعیت دوگانه می‏‌باشند و یا در خارج از کشور زندگی کرده ‌اند، مخصوصا توسط نیروهای امنیتی هدف قرار داده می‏‌شوند. علیرغم دعوت‏های ‏مکرر رییس جمهور روحانی از ایرانیانی که ترک وطن کرده‌اند و تشویق آنها به بازگشت به کشور، مقامات ایران چندین تن از شهروندان ایرانی را که بازگشته‌اند، دستگیر نموده و تحت تعقیب قانونی قرار داده‌اند.

مقامات ایران در روز ۱۵ اکتبر ۲۰۱۵ سیامک نمازی، شهروند ایرانی امریکایی و مدیر دفتر برنامه‌ریزی استراتژیک کمپانی نفت کرسنت که مرکز آن در دوبی می‏‌باشد را در حالی که برای دیدار از خانواده خود به تهران سفر کرده بود، دستگیر نمودند. وی در حال حاضر در بازداشت به سر می‏‌برد اما اتهامات او هنوز معلوم نیست. جیسون رضائیان، خبرنگار واشنگتن پست که اخیرا در طی مبادله زندانیان میان ایران و ایالات متحده، آزاد شد، به مدت ۱۸ ماه در یکی از بندهای زندان اوین که تحت نظر سپاه پاسداران اداره می‏‌شد محبوس بود و در طی این مدت دادگاه او را به محکومیتی محکوم کرده بود که حتی خود او هم از آن اطلاعی نداشت.

مصطفی عزیزی، فیلمساز مستند و مقیم دائمی کانادا در روز ۲۵ فوریه ۲۰۱۵ در حالیکه برای دیدار خانواده خود به ایران رفته بود دستگیر شد. شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران عزیزی را که هنوز در زندان به سر می‏‌برد، به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی»، «توهین به مقام رهبری»، و «تبلیغ علیه نظام» به تحمل هشت سال حبس محکوم نمود. سازمان امنیت سپاه پاسداران انقلاب ایران سراج میردامادی که در طی اقامتش در فرانسه به عنوان خبرنگار برای وبسایت رادیو زمانه کار می‏کرد را در روز ۱۰ مه ۲۰۱۴  دستگیر نمود. او در سال ۲۰۱۳ به ایران باز گشته بود و پیش از دستگیری چندین بار مورد بازجوئی قرار گرفته بود.

در روز ۲۷ ژوئیه ۲۰۱۴ شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران میردامادی را به دلیل فعالیت‏های ‏روزنامه‌نگاری‌اش به اتهام «تجمع و تبانی علیه امنیت ملی» و «تبلیغ علیه نظام» به تحمل شش سال حبس محکوم نمود. وی اکنون در زندان اوین به سر می‏‌برد. پدر میردامادی به وبسایت روز آنلاین گفت قاضی ابوالقاسم صلواتی مسئول شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران در طی محاکمه وی گفته بوده است با تو چنان رفتاری می‏‌کنیم که هیچ کدام از ایرانیان هوس آمدن به ایران را نکنند.

در آوریل ۲۰۱۴ مأموران سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب ایران، حسین نورانی‌نژاد، روزنامه‌نگار و عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی را دو ماه پس از بازگشتش از استرالیا که برای طی دوره کارشناسی ارشد به آنجا سفر کرده بود، دستگیر نمودند. در ماه ژوئن ۲۰۱۴ دادگاه انقلاب، نورانی‌نژاد را که پس از دو ماه حبس انفرادی به قید وثیقه آزاد شده بود، به جرم «تبلیغ علیه نظام» و «تجمع و تبانی علیه امنیت ملی» به تحمل شش سال حبس محکوم کرد. سپس یک دادگاه تجدید نظر مجازات نورانی‌نژاد را به یک سال حبس کاهش داد. نورانی‌نژاد در حال حاضر در زندان اوین به سر می‏‌برد.

2016/02/14

یک هفته است کسی از بهمن خبر ندارد

دوازده روز از بازداشت بهمن می‌گذرد و همچنان معلوم نیست کدام نهاد او را گرفته و چرا.
در این مدت تنها یک بار و آن‌هم حدود یک دقیقه با خانواده‌اش تماس گرفته. از همان تماس هم یک هفته می‌گذرد.


 دوازده روز است بهمن در سلول انفرادی است، بدون دسترسی به کتاب و روزنامه و تلویزیون.
معلوم نیست هواخوری می‌رود یا نه، سلامت است یا نه.
مسئولی اگر جواب خانواده را داده، به حرف‌های کلی بسنده کرده.
آن‌ها که تجربه دارند می‌گویند «سپاه». آن‌‌ها که تجربه دارند می‌گویند «اطلاعات». آن‌ها که تجربه دارند می‌گویند «خود قوه قضائیه».
واقعیت این است که کسی چیزی نمی‌داند.
جز این‌که دوازده روز از بازداشت و یک هفته از تنها تلفن بهمن می‌گذرد، و همچنان معلوم نیست کدام نهاد او را گرفته و چرا.

2016/02/10

نامه مادر بهمن به روحانی: به شما رأی دادیم که ظلم کم‌تر شود

مادر بهمن در صفحه فیس‌بوکش چند خطی به حسن روحانی، رئیس‌جمهور ایران، نوشته که در زیر می‌آید.


بسم الله الرحمن الرحیم

خدمت آقای دکتر روحانی، رئیس‌جمهور ایران

سلام،

من مادر بهمن‌ام، بهمن دارالشفایی. یک هفته پیش همین موقع، همین‌جا وسط خانه‌مان، چند مرد ایستاده بودند منتظر که پسرم را بغل کنم و بگویم خدا نگهدارت. بعد بردندش. نگفتند کجا، نگفتند چرا، نگفتند کی هستند و از پسر من چه می‌خواهند. (از من بپرسید می‌گویم همین‌قدر که نوشتم کافی است، وصف ظلم انشاء نمی‌خواهد. اما دخترم می‌گوید دو خط دیگر بنویس.)

آقای روحانی،

اگر به شما رأی نداده بودم، همان دو خط را هم نمی‌نوشتم. نوشتم چون به گردن‌تان حق دارم، مثل میلیون‌ها ایرانی دیگر که انتخاب‌تان کردند. هرکس نداند، خودتان می‌دانید که فقط برای برداشتن تحریم‌ها به شما رأی ندادیم. هرچند آن هم مهم بود و خدا را شاکریم که انجام شد. به شما رأی دادیم که امید زنده بماند، که ظلم کم‌تر شود، که آدم‌ها کرامت داشته باشند، که جوان‌ها نروند، بمانند و ایران را بسازند.

آقای روحانی،

می‌دانم سرتان شلوغ است. رئیس‌جمهورید، سالگرد انقلاب است. از قضا بابت این جمهوری و آن انقلاب هم به گردن‌تان حق دارم. گواهش نام پسرم، که یک هفته است انفرادی است، به گناه نکرده.

اللهم فک کل اسیر

صفورا تفنگچی‌ها
۲۱ بهمن۱۳۹۴

2016/02/08

تماس بهمن از زندان: در سلول‌ام، بازجویی می‌شوم، اما خوبم

بهمن بعدازظهر دوشنبه، پس از شش روز بی‌خبری، با مادرش تماس گرفته و گفته «در سلول‌ام، بازجویی می‌شوم، اما حالم خوب است.»

در جواب این‌که کدام نهاد بازداشت‌اش کرده، فقط گفته «خوبم، اما نمی‌دانم دوباره کی زنگ بزنم.»

با توجه به این‌که تأکید کرده به اخبار دسترسی ندارد چون در «سلول» است و در حال بازجویی، می‌شود تقریبا با اطمینان گفت در سلول انفرادی است.


در پایان مکالمه حدودا یک دقیقه‌ای گفته «به نشر ماهی بگویید کار کتابم را زمین نگذارد و تمام کند.»

ترجمه آخر بهمن «آس‌وپاس در پاریس و لندن» جورج اورول است که خودش کمی پیش از بازداشت گفته بود به‌زودی چاپ می‌شود.

بهمن در حالی با خانواده تماس گرفته که دو روز پیش «مسئولی» در زندان اوین به مادرش گفته بود تا هفته دیگر تماس نمی‌گیرد.

همچنان معلوم نیست کدام نهاد بهمن را بازداشت کرده و علت بازداشتش چیست و در شرایطی که دو سال پیش - پس از بازگشت به ایران - چندین جلسه بازجویی شده بود، چرا دوباره بازجویی می‌شود.

Bahman hints at being held in solitary confinement

After going for 6 days without news, Bahman finally called his mother on Monday afternoon. "They're keeping me in a cell and interrogating me, but I'm feeling fine," he said.

He was asked who was behind his arrest but only replied by saying "I'm fine, but don't know when I can call again."


Given his emphasis on not having access to news because he is in a "cell" and undergoing interrogation, it is almost certain that he is in solitary confinement.

The call lasted almost a minute, at the end of which Bahman asked his publishers "to carry on with preparing my book for release."

He had recently finished translating George Orwell's "Down and Out in Paris and London" into Persian.

This latest call comes amid news, two days ago, that an "official" at Evin prison had told his mother that the earliest contact from him would be in a week's time.

There is still no news on who has arrested Bahman and what are the reasons behind his arrest, and given his extensive interrogation two years ago - after going back to Iran - why he is being interrogated once more.

نوشته کسی که دوست بهمن نیست: مورد عجیب بهمن دارالشفایی

این مطلب را فردی که نمی‌دانیم کیست از طریق یک واسطه برای ما فرستاده و از ما خواسته آن را با مخاطبان این صفحه در میان بگذاریم:


با اینکه شش سال بیشتر نگذشته باید بگویم «مثل الان نبود که» هر خبر روی توییتر در یک دقیقه صدها بار با هشتگ فوری پخش شود. اینترنت سیار وجود نداشت، شبکه‌های اجتماعی به گستردگی امروز نبودند و بسیاری از اخبار با ایمیل پخش می‌شد. خبر هنوز قیمت داشت و در نتیجه کسی که منبع موثقی می‌یافت طلا یافته بود… و برای من هم مانند خیلی‌ها آن وبلاك معروف سیاه و سفید میدان آشناییم با آق بهمن بود.

بعد از آن سال‌ها، ماجرا چنان شد که می‌دانیم و راه او مثل خیلی‌های دیگر به ایران بسته. بازگشت برایش مساوی دستگیری شد و به اجبار در انگلستان ماند و شروع به کار کرد. مستندی درباره‌ی فرهاد و یکی دیگر درباره‌ی آریل دورفمن ساخت و کتاب ترجمه کرد.

اینها را و بیش از این را همه‌ی آنها که می‌شناسندش می‌دانند. بهتر از من. بسیار بهتر از من. دوستان بسیاری دارد و من که آشنای دورادور او به حساب می‌آیم مناسب نوشتن این جزئیات نیستم. اول فکر کردم شاید نوشتن از او به عنوان یک آشنای دور زاویه خوبی باشد. بعد فکر کردم نوشته‌ای بیهوده خواهد بود و هزار تردید دیگر. صرف نظر کردم. حالا شش روز می‌گذرد و هرچه می‌کنم نمی‌توانم ننویسم -حتی اگر نوشته‌ای بیهوده باشد.

او را چند بار بیشتر ندیده‌ام و با او به ترتیب سر این موضوعات صحبت کرده‌ام: کرسی، حلیم قزوینی، کتاب‌های جدید نشر ماهی، چلوکباب فرد جوان و انار ساوه -و نه بیش. حرف زدن و نوشتن درباره‌ی یک انسان به چیزی فراتر از سلام و علیک نیاز دارد. نه تنها به یک آشنایی عمیق محتاج است، بلکه همنشینی و همراهی و از همه مهمتر زندگی در طول زمان می‌طلبد.

این نوشته، نوشته‌ی یکی از دوستان بهمن نیست. حتی نوشته‌ی کسی که او را می‌شناسد هم نیست. و اتفاقاً نوشته‌ی کسی است که او را نمی‌شناسد. چیز دیگری است. شرح یک دِین است. دینی که او به گردن من دارد و احتمالاً خودش هم بی‌خبر از آن.

با ابزار رسانه‌ای جدید که از تصویر غذایی که می‌خوریم و مسابقه‌ی که منتظر دیدنش هستیم تا عقاید اجتماعی و سیاسی‌ مان را ثبت و پخش می‌کند، نوع جدیدی از شناخت به وجود آمده است. گرچه مثل هرچیز دیگر شکل قلابی دارد و الان هم آن شکل قلابی‌ از شناخت و ارتباط شکل غالب آن است، اما نمونه درست هم دارد. به خصوص درباره‌ی افرادی که «نوشتن» بخشی از سرشت و زندگی و روزمره‌ی آنهاست و مداوم و با پیوستگی می‌نویسند. درباره‌ی این افراد نوشتن به تدریج و در زمان آیینه‌ای می‌شود از یک انسان. انسانی که هرگز ندیده‌ایمش اما از ده‌ها نفری که هر روز می‌بینیم و سالهاست که می‌شناسیم نزدیکتر آمده. وبلاگ نویسانی با نام مستعار که سالهاست می‌خوانیم و حتی نامشان را هم نمی‌دانیم و نویسندگانی که یک بار هم از نزدیک ندیده‌ایم اما از آنها تأثیر می‌گیریم، به آنها مراجعه می‌کنیم و عمیقاً دوستشان داریم.

بهمن بی‌شک یکی از آنهاست. لحنش بسیار ساده‌ است و وقتی نوشته‌ها را می‌خوانی انگار به تو کاری ندارد و دارد در دفتر یادداشت روزانه‌اش برای خودش می‌نویسد. به هیچ چیز اصرار نمی‌کند. گزارش دقيقی است از یک موضوع. در متن هیچ اغراقی نیست، چراکه او پیشاپیش همه‌ی کارش را در انتخاب موضوع و زاویه‌ی نگاه به آن کرده. هیچ خبری از تلاش برای خاص نوشتن و حتی خوب نوشتن هم در کار نیست و همین است كه بسیار خاص و بسيار خوبش می‌کند. صریح، بی‌ تب و تاب زائد و دور از هيجان و واقعی. در یک کلام: پیراسته.

من هم در تمام این سالها بهمن را از خلال همین نوشته‌ها و کتاب‌ها و مستندها شناختم و مثل اغلب کسانیکه از وبلاگ او خبر می‌گرفتند و یا با «فیلم چی؟» و «کتاب چی؟» ذوقشان را تربیت می‌کردند، از فکر و ذوق او بهره برده‌ام، اما از «بازگشت» اوست که تا پایان عمر به او مدیونم.

بعد از اینکه در انگلستان ماند، در ذهن من -و حتماً خیلی از کسان دیگری که او را می‌شناختند- شد یکی از ایرانیان وطن دوست خوش ذوقی که دیگر نمی‌تواند به ایران برگردد. در محاورات روزمره ایرانیانی را که به هر دلیلی بازگشتشان برابر دستگیری است را اینطور خطاب می‌کنیم: «دیگه نمیتونه برگرده» و منظورمان اینست که اتفاقی برایش افتاده یا کاری کرده که در صورت برگشتن به ایران دستگیر می‌شود. عقل و عرف ما هم به آنها حق می‌دهد که برنگردند و واقعاً هم درست است.
اما بهمن برگشت. با اختیار کامل و در کمال صحت عقل و هوشیاری و با دانستن اینکه دستگیر خواهد شد.

من مدت‌ زیادی بود که برای «رفتن» می‌کوشیدم. بیش از اینکه جور کردن شرایط (کار و پول و درس و…) ذهنم را مشغول کند، برای قانع کردن خودم در تقلّا بودم. مهاجرت یک تصمیم واحد نیست. شاید برآیندی از تصمیم‌های مختلف است که به یک تصمیم ختم می‌شود. اینکه در ایران بودن چقدر اهمیت دارد؟ اینکه رفتن و چیزی بیشتر آموختن و بازگشتن چقدر می‌ارزد؟ اینکه آیا می‌توان دل در ایران داشت و در ایران نبود؟ و…

بازگشت بهمن برایم نقطه‌ی پایان ماجرا بود. اصلاً خبری از او نداشتم. وقتی خبردار شدم که مدت‌ها از آمدنش گذشته بود. دستگیر و بازجویی شده بود و در مخمصه، اما در ایران.

خبر مثل سیلی در صورتم خورد و چیزی برای همیشه در من تغییر کرد.

نمی‌توانم بگویم چه در من تغییر کرد یا علتی برایش بیابم. شرح‌ دادنی‌ نیست. شاید تقارن کلنجار من برای رفتن با بازگشت او بود که «آن نمی‌دانم چه» را در من تغییر داد یا شاید پژواک شدت خلوص او.
اما باید بگویم که آنچه برایش این یادداشت را نوشتم صرفاً اثری که بازگشت او بر زندگی شخصی من گذاشت نیست.

تصویری که مرا حیران می‌کند، شکل کمیاب و بسیار ظریفی از آزادی است. چیزی که فهم آن هرگز کار عقل جزئی نیست. با محاسبه و غم نان و آبروداری جور نیست. آزادی است که اسارت است و اسارتی که عین آزادی. شجاعتی است که کسی برایش کف نمی‌زند. و ایمانی است که دینی برای آن وجود ندارد. «شکلِ دگر خندیدن» است. فهمیده‌ نمی‌شود مگر در زمان. و تحسین نمی‌شود مگر به اشک. ترکیبی از دیوانگی و عقل. و اگر نترسم از کلیشه شدن، فقط باید بگویم که عشق است.

آدمهای زیادی دماوند را دوست دارند. اما عیار دوست‌ داشتن آنها را بهایی که برای دیدار آن پرداخته‌اند تعیین می‌کند. زیادند آدمهایی که دلشان برای ایران می‌تپد اما کم تعدادند آنهایی که دیوانه‌ی آنند. بسیارند ایرانیانی که امیدوار به آینده‌ی ایرانند، اما کمند آدمهایی که با فرصت محدود زندگی‌شان ثابت می‌کنند که «ایران ارزشش را دارد».

شاید در این دوران تلخ ریا و در این جهان وارونه که در آنیم، برای زنده کردن احساس‌های -حالا دیگر- گنگ و دوری چون ملی گرایی و ایران دوستی، پیش از هر چیز به مشاهده‌ و مرور این نمونه‌های بی‌هیاهو، ساده و واقعی چون «بازگشت بهمن به ایران» نیاز داریم.

نه… مورد عجیب بهمن دارالشفایی عنوان خوبی نیست. بگذارید همین نام ساده‌ را بر این ماجرا بگذارم: بازگشت بهمن به ایران.

2016/02/07

واکنش پوران گلفام به بازداشت بهمن دارالشفایی: "بهت‌زده و نگرانم"

پوران گلفام، همسر فرهاد مهراد، که در مستند "جمعه‌های فرهاد" ساخته بهمن دارالشفایی با بهمن گفتگو کرده است، در یادداشتی از بازداشت او ابراز تاسف کرد.

خانم گلفام در فیس‌بوک نوشته:
"هنوز هم نمی‌توانم باور کنم، بارها و بارها شنیده بودم، خوانده بودم و در تصاویر دیده بودم که جوانان این مرز و بوم را بی‌ هیچ دلیلی‌ بازداشت می‌کنند و به زندان می‌برند، اما نمی‌خواستم باور کنم. همیشه برای خودم علتی می‌‌تراشیدم که شاید ناشی‌ از خوش‌باوری بود و یا اعتقاد به اینکه من که نمی‌شناسم، شاید هم جرمی‌ مرتکب شده‌اند و امروز.... بهمن دارالشفایی از بهترین دوستانم و یکی‌ از شریف‌ترین انسان‌هایی که تا امروز شناخته‌ام در زندان است. و حالا نمی‌دانم به خاطر بهمن است که اینچنین بهت‌زده و نگرانم یا مرگ باور هایم را به سوگ نشسته‌ام." 

بهمن عاشق فرهاد مهراد، خواننده و آهنگ‌ساز ایرانی است و مهم‌ترین کارش در بی‌بی‌سی را ساختن مستند بلند "جمعه‌های فرهاد" درباره آثار و زندگی این خواننده می‌داند.

 این مستند را اینجا می‌توانید ببینید:


یکی از نوشته‌های قدیمی بهمن درباره فرهاد مهراد را اینجا بخوانید.

نامه جمعی از دانش‌آموختگان مدرسه علامه حلی در باره بهمن

در نهایت شگفتی با خبر شدیم که بهمن دارالشفایی، دوست و همکلاسی عزیزمان، در روز چهارشنبه ۱۴ بهمن در منزل‌اش بازداشت شد. ما دوستان و هم‌کلاسی‌های بهمن در راهنمایی و دبیرستان علامه‌حلی تهران که بعضاً او را قریب به ربع قرن می‌شناسیم، بر آن شدیم تا با نگاشتن این نامه ضمن این‌که شناختی را که از وی داریم با شما شریک شویم، به نیکی اخلاق، صداقت گفتار و پاکی کردار وی گواهی دهیم.


علاقه اصلی بهمن از زمانی که او را شناختیم به فرهنگ و هنر بوده است. پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه صنعتی شریف در چند نشریه داخلی مشغول به فعالیت شد. پس از چند سال برای ادامه تحصیل به انگلستان رفت و در آن‌جا نیز به کار فرهنگی از جمله روزنامه‌نگاری، ترجمه کتاب و مستندسازی پرداخت. مستند دوقسمتی «جمعه‌های فرهاد» درباره زندگی خواننده، آهنگ‌ساز و نوازنده محبوب ایرانی فرهاد مهراد، از جمله کارهای او در مدت اقامتش خارج از کشور بوده است. 

اما بهمن دوری از وطن را تاب نیاورد، مخاطرات احتمالی را به جان خرید و به سرزمین مادری که بدان عشق می‌ورزید و می‌ورزد بازگشت. با وجود ناملایماتی که بلافاصله پس از رسیدن به میهن و تا مدتها پس از آن برایش پیش آمد، با بهره‌گیری از نیروی عشق و اراده و اقتدا به قله‌ی سرافراز دماوند، همزمان در دو میدان اعتلای فرهنگ و امور خیریه، تا آخرین روز پیش از بازداشت به ایران و ایرانیان خدمت کرد. ازجمله فعالیت‌های فرهنگی بهمن همچنین می‌توان به ترجمه پنج کتاب از جمله کتاب‌های «گیرنده شناخته نشد» و «خرسی به نام پدینگتون» اشاره کرد، که این آخری برای گروه سنی کودکان منتشر شده‌است.

بازداشت دوست عزیزمان بهمن برای دانش‌آموختگان مدرسه علامه‌حلی، که عمدتاً از دانشمندان، پژوهشگران، هنرمندان‌، کارآفرینان، تولیدکنندگان، پزشکان و مهندسان موفق و به‌نام در سرتاسر دنیا هستند، نه تنها قابل درک نیست، که آب سردی‌ست بر آتش امید و اشتیاقشان برای خدمت به ایران، و زخم عمیقی‌ست بر پای آنان که بهمن و بهمن‌ها را نمونه موفقی از بازگشت سرمایه‌های انسانی به کشور تلقی کرده و با هویدا شدن آثاری این‌چنینی عزم وطن کرده‌بودند.

در نهایت، ما از مسوولان کشور می‌خواهیم که هر چه سریع‌تر زمینه آزادی دوست‌مان بهمن دارالشفایی را فراهم کنند.همچنین امید داریم که بزرگان کشور و نهادهای مسوول شرایطی را ایجاد کنند تا مردم و متخصصان و صاحبان اندیشه بتوانند هر چه بیشتر و بهتر در محیطی آرام و به‌دور از این‌گونه تنش‌ها هم‌راستای رشد و شکوفایی کشور به خدمت‌رسانی مشغول گردند.

با تشکر
جمعی* از دانش‌آموختگان مدرسه علامه‌حلی تهران 



* برای دیدن نام امضاء‌کنندگان این‌جا را کلیک کنید
 

Reuters report on Bahman Daroshafaei


The family of an Iranian-British former BBC journalist who was detained last week in Tehran were told on Saturday that he was in the capital's Evin prison, a friend told Reuters.

Bahman Daroshafaei, 34, a translator and former BBC Persian service reporter, was detained on Wednesday at his home, according to the opposition website Kaleme.com.

"His family went to Evin prison today. They managed to talk to someone on the phone who said Bahman was in Evin but he would not be able to contact his family for another week or so," said the friend, who was in direct touch with the family but declined to be named.

Daroshafaei's family said they had not been informed what the charges against him might be.
Iranian Foreign Minister Mohammad Javad Zarif said in London on Thursday that he did not know about the case.

Some opposition activists have suggested that Daroshafaei's arrest, on the eve of the first visit to Britain by an Iranian foreign minister in 12 years, might have been orchestrated by hardliners to thwart an improvement in relations as Iran emerges from international isolation under the moderate government of President Hassan Rouhani.

After living in London for several years, Daroshafaei returned to Iran in 2014 to be near his family.
His friend said six plain-clothed officers had arrested Daroshafaei at his home and confiscated his computer, hard drives and mobile phone.

A few of Daroshafaei's friends in Tehran and London said they had received messages on social media in the last few days purporting to come from him. One said that she had been hacked after clicking on a link she received from Daroshafaei's account.

Britain reopened its embassy in Tehran last year after Iran agreed with world powers to curb its nuclear program in return for a lifting of sanctions. It has made no comment about Daroshafaei's detention.

Another Iranian-British citizen, Kamal Foroughi, remains in detention after being arrested in 2011 while working in Tehran as a business consultant.

(Reporting by Bozorgmehr Sharafedin; Editing by Kevin Liffey)

2016/02/06

An "official" at Evin prison: Bahman is here

An 'official' at Evin prison has confirmed to Bahman's family that their son is held there, and won't be calling home for at least a week.

Bahman Daroashafaei was detained at their family home on Wednesday afternoon. At the time, the men arriving to take him didn't explain where or why they were taking him. Now, the 'where' is known, but no explanation has been offered on the 'why'.

The man speaking to Bahman's family at Evin prison has only gone so far as to say that Bahman is fine, eats well, does some exercise, and his case will conclude in a week's time.

This assertion may better be taken with a pinch of salt, of course, as there have been many cases where the families have been told their loved one's case will get somewhere in a certain time, only to repeat that heartwarming assurance when that time did come.

‌Background
 
Bahman Daroshafaei known to many as "Agh Bahman" from his blog, moved to the UK in 2007 to study political science at the London School of Economics and started working at BBC (BBC Persian) in London. Bahman was planning to return to Iran after graduation to work in the publishing industry. However, during the mass protests in Iran in the aftermath of the 2009 Iranian presidential elections, BBC Persian was deemed "spiteful" by the Iranian government and he decided to remain in the UK due to his family's concerns for his safety.

During this period, Bahman produced a number of short TV pieces on culture and arts as well as a TV documentary on the late Iranian singer, Farhad Mehrad. Bahman considered this documentary to be his most important work at the BBC.

By 2013, he gave in to his passion to work in Iran over his family's concerns. He resigned from the BBC and returned home to Iran. In the initial months after his return, he was interrogated frequently but was never arrested.

With the interrogations over, Bahman dedicated himself to translation and became an evangelist for book reading culture for children. His latest work was a translation of George Orwell's "Down and Out in Paris and London" which is scheduled to be published. This followed his published translations of the short story collection "Address: Unknown" by Kathrine Kressmann Taylor, and the popular children's book "A Bear Called Paddington" by Michael Bond. A few years earlier, he had translated "Political Philosophy" and "Politics" from the "Very Short Introductions" series by Oxford University Press.

Bahman had also worked as a journalist at the Iranian daily Shargh, and is a graduate of the Sharif University of Technology in Tehran.

یک "مسئول" در زندان اوین: این‌جاست، تا هفته دیگر تماس نمی‌گیرد

یک "مسئول" در زندان اوین به خانواده بهمن دارالشفایی گفته پسرشان آن‌جاست، حالش خوب است، اما تا یک هفته دیگر تماس نخواهد گرفت.

این شخص نگفته کیست، و روشن نکرده بهمن کدام بند است، کدام نهاد بازداشتش کرده، یا اساسا چرا بازداشت شده. صرفا به این بسنده کرده که غذا خوب می‌خورد، ورزش می‌کند، و تا یک هفته دیگر تکلیفش روشن می‌شود.

از گفته‌های کلی این مسئول برمی‌آید که بهمن در حال بازجویی شدن است، که اگر باشد، به تاریخ دقیق یک هفته - هرچند مایه دلگرمی است - نمی‌توان مطمئن بود.  

بهمن دارالشفایی، مترجم و فعال حوزه نشر، چهارشنبه ظهر در خانه پدری بازداشت شد. مأموران با حکمی که از دادسرای شعبه دو اوین داشتند او را بردند.

پیشینه

بهمن دارالشفایی، که بسیاری او را به نام وبلاگش «آق بهمن» می‌شناسند، سال ۲۰۰۷ برای تحصیل و کار به بریتانیا رفت. دو سال در دانشگاه ال‌اس‌ای علوم سیاسی می‌خواند و برای بی‌بی‌سی فارسی کار می‌کرد. می‌خواست درس‌اش که تمام شد برگردد و در حوزه نشر کار کند. اما در جریان اعتراض‌های مردمی پس از انتخابات ریاست‌جمهوری ۸۸، بی‌بی‌سی فارسی رسانه «معاند» شد و بهمن - به خاطر نگرانی‌های خانواده - در لندن ماندگار.

در این مدت چند برنامه تلویزیونی کوتاه در حوزه فرهنگ و هنر ساخت، و یک مستند بلند در مورد فرهاد مهراد، که خودش آن را مهم‌ترین کارش در بی‌بی‌سی می‌دانست.

سال ۲۰۱۳ بالاخره بی‌تابی‌اش برای کار در ایران بر نگرانی‌ خانواده‌اش چیره شد. از بی‌بی‌سی استعفا داد و اندکی بعد به ایران برگشت.

در چند ماه نخست پس از بازگشت به ایران چندین بار بازجویی شد، اما بازداشت نشد.

پس از پایان بازجویی‌ها خودش را وقف ترجمه و ترویج کتاب‌خوانی کرد. آخرین کار او ترجمه «آس‌وپاس در پاریس و لندن» نوشته جورج اورول است که به زودی به بازار می‌آید. دو ترجمه‌ دیگر او پس از بازگشت به ایران منتشر شده بودند: «گیرنده شناخته نشد» و «خرسی به نام پدینگتون». چند سال پیشتر هم دو عنوان «فلسفه سیاسی» و «سیاست» از مجموعه «مختصر و مفید» انتشارات دانشگاه آکسفورد را به فارسی برگردانده بود.

بهمن دارالشفایی دانش‌آموخته مهندسی صنایع دانشگاه صنعتی شریف است که پس از فارغ‌التحصیلی و پیش از اقامت در بریتانیا، مدتی در سرویس بین‌الملل روزنامه شرق کار می‌کرد.

از فیسبوک علی پیرحسین‌لو:

اسمش بهمن است. همین ماه جاری. پس گرفتنش بموقع بوده. فقط یک عیبی داشته. آن شب که گرفتندش، بارسا بازی داشته. مطمئنم غصه اصلی شب اول انفرادی‌اش این بوده که از نتیجه بازی بارسا بی‌خبر مانده. شاید هم نگهبانی، بازجویی، گربه‌ای، کسی بهش خبر داده. ولی نه، بعید است. بفهمد تیمش هفت تا گل زده، خب روحیه می‌گیرد. روحیه؟ بهمن؟

اسمش بهمن است و بچه‌های مدرسه بهش می‌گویند جوان انقلابی! من نمی‌دانم بعضی از این پدر و مادرها چرا با بچه‌هایشان این کار را می‌کنند. آخر آدم به خاطر انقلاب اسم بچه‌اش را می‌گذارد بهمن؟ آن هم بچه‌ای که قرار است مارک پرونده‌اش بشود ضد انقلاب؟ خب همین می‌شود که بچه‌ها را می‌گیرند. تازه دیر هم گرفته‌اندش. او هم البته دیر رفت. بعد هم تاخیر فاز داشت و بموقع نیامد که قاطی بقیه بگیرندش. کلا آدم بموقعی نبود. ایناهاش، در همین عکس هم زده بودیم wanted و او نبود.

دستم را انداخته‌ام روی گردنش مثلا. در عکس‌های دیگر جاهای بدتری گذاشته بودیمش. حالا این یکی قابل انتشار بود. آن دو تا تپل و من لاغر هم مثل بهمن، و بقیه همکلاسی‌ها. می‌خواستند افتخار کشور باشیم، شدیم کابوس مسئولین. خیر سرمان قرار بود ایران را در جهان سربلند کنیم. یکی یکی زیر سرمان بلند شد و شدیم فتنه‌گر و اینجور چیزها. حالا نوبتی بوده و نوبت بهمن شده. آدم‌حسابی بود بنده خدا. حتی آن نهاد امنیتی هم فهمیده بود. گهگاهی می‌خواستندش و آزاد بود. اما این یکی نهاد نمی‌فهمد که از بهمن چیزی در نمی‌آید. می‌خواهند امتحان کنند، خب بکنند. یک چند روز می‌ماند تا آخرش بازجویش می‌آید صورتش را ببوسد و بگوید حلال کن. تکراری و لوس!


آزادش نکنید! اگر مشکلتان با این کارها حل می‌شود، بکنید. اگر تا الان آذر و دی توبه کار شده‌اند، شما بروید سراغ بهمن و اسفند. عید که بشود، بهار که برسد، می‌بینید که باز وضعتان همان است که بود. خب چرا عاقل کند کاری؟


آخه بهمن؟ نه، آخه بهمن؟ دو دقیقه توی چشمش نگاه کنید، خجالت بکشید. همین!

2016/02/05

About Bahman Daroshafaei, our friend, and his detention

Bahman Daroshafaei, translator, publishing activist, and former journalist, was arrested Wednesday, 3 February 2016, in his family home in Tehran. The officials making the arrest had a warrant from Evin Prison Courthouse but it is not clear which official body has prosecuted him and what his charges are. He has not been in contact with his family since.

Bahman Daroshafaei known to many as "Agh Bahman" from his blog, moved to the UK in 2007 to study political science at the London School of Economics and started working at BBC (BBC Persian) in London. Bahman was planning to return to Iran after graduation to work in the publishing industry. However, during the mass protests in Iran in the aftermath of the 2009 Iranian presidential elections, BBC Persian was deemed "spiteful" by the Iranian government and he decided to remain in the UK due to his family's concerns for his safety.

During this period, Bahman produced a number of short TV pieces on culture and arts as well as a TV documentary on the late Iranian singer, Farhad Mehrad. Bahman considered this documentary to be his most important work at the BBC. By 2013, he gave in to his passion to work in Iran over his family's concerns. He resigned from the BBC and returned home to Iran. In the initial months after his return, he was interrogated frequently but was never arrested.

With the interrogations over, Bahman dedicated himself to translation and became an evangelist for book reading culture for children. His latest work was a translation of George Orwell's "Down and Out in Paris and London" which is scheduled to be published. This followed his published translations of the short story collection "Address: Unknown" by Kathrine Kressmann Taylor, and the popular children's book "A Bear Called Paddington" by Michael Bond. A few years earlier, he had translated "Political Philosophy" and "Politics" from the "Very Short Introductions" series by Oxford University Press. Bahman had also worked as a journalist at the Iranian daily Shargh, and is a graduate of the Sharif University of Technology in Tehran.


درباره بهمن و بازداشت او

بهمن دارالشفایی، مترجم و فعال حوزه نشر، چهارشنبه چهاردهم بهمن در خانه پدری‌اش در تهران بازداشت شد.

مأمورانی که بهمن را برده‌اند از دادسرای اوین حکم داشته‌اند، اما روشن نیست از کدام نهاد بوده‌اند و به چه اتهامی بازداشتش کرده‌اند.

او بعد از بازداشت تا لحظه تنظیم این گزارش تماسی با خانواده‌اش نداشته.

بهمن دارالشفایی، که بسیاری او را به نام وبلاگش «آق بهمن» می‌شناسند، سال ۲۰۰۷ برای تحصیل و کار به بریتانیا رفت. دو سال در دانشگاه ال‌اس‌ای علوم سیاسی می‌خواند و برای بی‌بی‌سی فارسی کار می‌کرد. می‌خواست درس‌اش که تمام شد برگردد و در حوزه نشر کار کند. اما در جریان اعتراض‌های مردمی پس از انتخابات ریاست‌جمهوری ۸۸، بی‌بی‌سی فارسی رسانه «معاند» شد و بهمن - به خاطر نگرانی‌های خانواده - در لندن ماندگار.

در این مدت چند برنامه تلویزیونی کوتاه در حوزه فرهنگ و هنر ساخت، و یک مستند بلند در مورد فرهاد مهراد، که خودش آن را مهم‌ترین کارش در بی‌بی‌سی می‌دانست.

سال ۲۰۱۳ بالاخره بی‌تابی‌اش برای کار در ایران بر نگرانی‌ خانواده‌اش چیره شد. از بی‌بی‌سی استعفا داد و اندکی بعد به ایران برگشت.

در چند ماه نخست پس از بازگشت به ایران چندین بار بازجویی شد، اما بازداشت نشد.

پس از پایان بازجویی‌ها خودش را وقف ترجمه و ترویج کتاب‌خوانی کرد. آخرین کار او ترجمه «آس‌وپاس در پاریس و لندن» نوشته جورج اورول است که به زودی به بازار می‌آید. دو ترجمه‌ دیگر او پس از بازگشت به ایران منتشر شده بودند: «گیرنده شناخته نشد» و «خرسی به نام پدینگتون». چند سال پیشتر هم دو عنوان «فلسفه سیاسی» و «سیاست» از مجموعه «مختصر و مفید» انتشارات دانشگاه آکسفورد را به فارسی برگردانده بود.

بهمن دارالشفایی دانش‌آموخته مهندسی صنایع دانشگاه صنعتی شریف است که پس از فارغ‌التحصیلی و پیش از اقامت در بریتانیا، مدتی در سرویس بین‌الملل روزنامه شرق کار می‌کرد.

خبرهای فارسی درباره بازداشت بهمن







کمپین بین‌المللی حقوق بشر ایران: احتمال دستگیری توسط اطلاعات سپاه




Guardian: Ex-BBC journalist jailed in Iran before foreign minister's UK visit

Arrest of Iranian-British national Bahman Daroshafaei prompts fears hardliners are trying to undermine relations:


Authorities in Iran have arrested a former BBC journalist on the eve of a visit to London by Mohammad Javad Zarif, the Iranian foreign minister.
Bahman Daroshafaei was taken to jail on Wednesday after facing a series of interrogations, according to sources in Tehran. Daroshafaei is of dual Iranian-British nationality and is a former employee of the BBC’s Persian service, which is loathed by the Iranian establishment.
Zarif is due to participate at a high-profile summit on Syria in London on Thursday, in the first visit to the UK by an Iranian foreign minister in 12 years. It comes after Britain and Iran reopened embassies in their respective capitals last August following the landmark nuclear deal.

Read more on the Guardian here.

AP: Iran authorities detain former BBC Persian reporter

Associated Press:

TEHRAN, Iran (AP) — Iranian authorities on Wednesday detained a former BBC Persian service reporter, an Iranian opposition website reported.

The late Wednesday report by Kaleme.com said judiciary officers detained Bahman Daroshafaei on Wednesday morning in his residence, but did not state a reason.

Daroshafaei, who left the BBC Persian service in London about two years ago, was working as translator of political books and novels. Works he had translated include "Political Philosophy" by David Miller and the memoir "Down and Out in Paris and London" by George Orwell.

The detention took place as Iran's Foreign Minister Mohammad Javad Zarif arrived in London on Thursday to participate in a meeting of international donors to help millions of Syrians displaced by that country's civil war.

Calls to Iranian judicial officials were not immediately returned on Thursday, part of the weekend in Iran.

Daroshafei's detention is part of an ongoing crackdown on journalists and activists in Iran.

Earlier this week the lawyer for two journalists, Isa Saharkhiz and Ehsun Mazandarani, who were detained in November, said authorities have accused them of acting against national security. Their detention followed the arrest of other cultural figures, including two poets and a filmmaker.

The detentions and arrests come ahead of highly anticipated late-February elections for both the parliament and the all-cleric Assembly of Experts, the body that chooses Iran's supreme leaders. The elections are expected to be a showdown between hard-liners and moderates allied with President Hassan Rouhani.