دوازده روز از بازداشت بهمن میگذرد و همچنان معلوم نیست کدام نهاد او را گرفته و چرا.
در این مدت تنها یک بار و آنهم حدود یک دقیقه با خانوادهاش تماس گرفته. از همان تماس هم یک هفته میگذرد.
دوازده روز است بهمن در سلول انفرادی است، بدون دسترسی به کتاب و روزنامه و تلویزیون.
در این مدت تنها یک بار و آنهم حدود یک دقیقه با خانوادهاش تماس گرفته. از همان تماس هم یک هفته میگذرد.
دوازده روز است بهمن در سلول انفرادی است، بدون دسترسی به کتاب و روزنامه و تلویزیون.
معلوم نیست هواخوری میرود یا نه، سلامت است یا نه.
مسئولی اگر جواب خانواده را داده، به حرفهای کلی بسنده کرده.
آنها که تجربه دارند میگویند «سپاه». آنها که تجربه دارند میگویند «اطلاعات». آنها که تجربه دارند میگویند «خود قوه قضائیه».
واقعیت این است که کسی چیزی نمیداند.
جز اینکه دوازده روز از بازداشت و یک هفته از تنها تلفن بهمن میگذرد، و همچنان معلوم نیست کدام نهاد او را گرفته و چرا.
جز اینکه دوازده روز از بازداشت و یک هفته از تنها تلفن بهمن میگذرد، و همچنان معلوم نیست کدام نهاد او را گرفته و چرا.
آنکه تجربه دارد می گوید 10 دقیقه صبح، 10 دقیقه عصر هواخوری با چشمان بسته دارد. حمام هم یک روز در میان. جسمی خوب است. روحی ناخوب. 12 روز یک تماس هم بهتر از هیچی است. هر وقت همکاری کرد، 3 دقیقه تماس دوم
ReplyDeleteبرادر گمنام، این بهمن خوبتر و پاک تر از این حرفاست که به درد سناریوسازیهای شما بخوره، ولش کنین بره سره خونه زندگیش
DeleteThis comment has been removed by the author.
Delete